. تاریخ یک روایت هژمونیک به ما تحویل میدهد. تاریخ تک-روایتیست. هر گونه تاریخ سعی میکند خود را به عنوانِ روایتِ مرکزی در نظر گیرد. و این خطرناکترین آسیب برای ذهن انسان است. اما اسطوره هیچ ادعایی نسبت به حقیقتگویی و روایتِ مرکزی ندارد. اسطوره با داستان شروع میشود. داستانی سرگرمکننده. اسطوره چند-روایتی را در ذاتِ خود دارد. اسطوره ابتدا سرگرم میکند، بعد خود را در ذهن انسان گسترش میدهد. اسطوره با ناخود-آگاه بشر شروع میشود. و چون از گفتنِ فکتی مشخص اجتناب میکند؛ ذهن را به دنبالِ فکتها میفرستد. ذهن را به تاویلها وا میدارد. چون از دادنِ یک روایتِ قطعی اجتناب میکند؛ ذهن را به دنبالِ روایتها میفرستد. انگار تاریخ آپولونی است. و اسطوره دیونیزوسی. تاریخ پیرمردی سیاستباز است و اسطوره جوکری بازیگوش که حقیقت را در پروسهی خود عیان میکند. حقیقتی که صرفا یک جست و جو و پروسه است نه یک گزاره. . ...بی تار و پود......