چاه

ساخت وبلاگ

..
اندوه، درد، جهانِ ما است. ما در آن زندگی می‌کنیم. من حس می‌کنم، همواره در دردِ مدام هستم. اما این دردی نیست که اضافه یا کم شود. همه‌اش در همین لحظه است.
همواره در این چاه-دریاچه پایین می‌روم. می‌بینم، عمق پایین‌تر را. اما هنوز در آن نیستم. عمقِ پایین‌تر مثلِ نبودنِ(عدم) آن کسی‌ست که دوستش داری. مردنش. بدان آگاهی و حسش می‌کنی. و بعد هنگامِ نبودنش، در آن نقطه‌ی عمیق‌ترِ درد هستی. نه، با نبودنش، آبِ چاهت بیشتر نمی‌شود. این آب همیشه بوده‌ است، وسعت نمی‌گیرد. اما کسی نمی‌داند عمقِ آن چه‌قدر است. دریاچه-چاهِ نامتناهی. نامتنهایی چون کسی نمی‌تواند تناهی‌اش را اندازه بگیرد.
پس من دست گشوده و آگاه به این دست‌گشودگی، پایین می‌روم. بسیار آرام.
و این دردِ مدام، سرخوشیِ مدامِ من، نیرویِ مدامِ من است.
.

...بی تار و پود......
ما را در سایت ...بی تار و پود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaiadkeaiandeo بازدید : 53 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 0:07