...بی تار و پود...

متن مرتبط با «کفرنامه ی کارو» در سایت ...بی تار و پود... نوشته شده است

در دردی خانه دارم

  • . مگذار که تیمار، با نوازش‌هایش که با خزان خویشی دارند و رفتار آرام و احتضارِ مطبوع خود را از آن گرفته‌اند، زِمامِ دلت را به دست بگیرد. هنوز وقت آن نشده است که چشم به هم بیاید. رنج کم‌سخن است. چه بهتر, ...ادامه مطلب

  • از نامه‌ی یک دوستِ نهفته

  • . ..اما بسیار قابلِ باور است که من در نفیِ نیروی شورانگیز غریزه حرف نمی‌زنم، هیچ‌کدام این شکل‌ها، ممکن‌های اطراف‌م را در همراهی با غریزه نمی‌بینم، فراموش‌کار تر از آنیم که غریزه‌ی ناب‌‌مان را به خاطر آوریم..., ...ادامه مطلب

  • نامه‌ای از مُریس بلانشو به ژرژ باتای

  • ..20 فروردین 1960دوست عزیز من،من را ببخشید اگر پیش از هرچه در نامه‌ی شما، نشانه‌ی دوستی‌تان را به خود می‌بینم. در همین راستا، ضمن این‌که مرا اجازه می‌دهید تا در دل‌مشغولی‌های‌تان سهیم شوم، به من چیزی , ...ادامه مطلب

  • چرا اسطوره برای من مکان امن‌تری در نسبت با تاریخ است؟

  • .تاریخ یک روایت هژمونیک به ما تحویل می‌دهد. تاریخ تک-روایتی‌ست. هر گونه تاریخ سعی می‌کند خود را به عنوانِ روایتِ مرکزی در نظر گیرد. و این خطرناک‌ترین آسیب برای ذهن انسان است.اما اسطوره هیچ ادعایی نسبت, ...ادامه مطلب

  • نمایان شدن

  • .نهادِ دانشگاه، حالا در بهترین موقعیت خود از زمانِ زاییده شدنش؛ قرار دارد.چرا که امروز، همه می‌دانند با چه نجاستی مواجه‌اند.اندک‌اند کسانی که هنوز دل در گروِ فراهم آوردن دانش در دانشگاه داشته باشند.بر, ...ادامه مطلب

  • برای Play Time

  • ..-آیا "وقتِ بازی" یک فیلمِ آخرالزمانی است؟ -آیا از دیدنِ "وقتِ بازی" نباید ترسید؟ - آیا "وقتِ بازی" یک فیلم ویرانگر-آنارشیستی است؟ -آیا "وقتِ بازی" آخرین ضربه و توانِ ژاک تاتی به رژیمِ سرمایه‌داریِ ج, ...ادامه مطلب

  • جزوه‌ی جامعه‌ی آماتور I

  • تمام زندگیِ جوامعی که در آن‌ها مناسباتِ مدرنِ تولید حاکم است به صورتِ انباشتِ بی‌کرانی از نمایش‌ها(اِسپِکتَکل) تجلی می‌یابد. هر آن‌چه مستقیما زیسته می‌شد، در هیئتِ بازنمودی(یک بازنمایی) دور شده است.جا, ...ادامه مطلب

  • برای کسی که کمی میشناختمش

  • ."مرگ بدان لحاظ که هست، هر بار اساسا مرگ من است"این که مرگ تنها یک واژه‌ست. هیچ کیفیتی نداره. و اگر داره در حدود شناخت ما نیست. چون در این مکان-زمان نیست. پس واژه‌ی مرگ به چیزی میانجی می‌شه که وجود ند, ...ادامه مطلب

  • جمع‌بندی

  • ..ما جمع‌بندیِ همه‌ی آن‌ها هستیم کهروزی خواب ‌دیدند: باید گریخت.اما بعد که سرچرخاندیمبعد که خوابیدیمبعد که خواب دیدیم:که باید گریخت. غصه‌های بی‌دلیل، با علاقه‌ی تام به زیس, ...ادامه مطلب

  • آته‌ی زشت‌کار

  • .بعد این‌که چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما را باید سر سوزاند و بر مناره‌ی کوه دوصد پیکر روان چرخاند و عود در مجمره کرد و چون نسیم در رسید آستین‌ها گریخت از صبر و امان تیشه کرد او بدین جای‌گاه بی‌شرم‌ناک خفته‌ای بر دروازه‌هایِ درونِ سیل‌زده‌ات با چکامه‌های افسون‌گرِ صد‌هزار مانده به یک اقیانوس چون برکه از کویر ریشه می‌دواند به رویِ آتشین گدازه‌هایِ چشمانِ گرگانِ جنوب‌گان تشنه از خونِ ده‌مَن آدمی‌زاده‌ای بنالد و بچیند از آن شوم‌ناک درختِ الهه‌گانِ ناشکیبا که می‌رانند هرچه نامیرابشر است به وحدتِ شناختِ جهلِ خویش مسلح از دو جفت پیکر در پاریایِ مقدسِ خون‌افشانِ جذامیِ خویش...+ نوشته شده در  جمعه سیزدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 17:24&nbsp توسط حمید صالحی  |  Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • به الهه‌ی خودم

  • در نواهای پنهانتاز تقدیری شوم خبر می‌رسد.تمامی‌ِ پیمان‌های قدسینفرین می‌شوندو سعادت حرمت از کف می‌دهد.و چنان نیروی گیرایی در آن‌ها می‌گذردکه من به تکرار می‌گویم: این تو بودیکه با وسوسه‌ی زیبایی‌اتفرشتگان را به پایین کشاندی... و هنگامی که به ایمان طعنه می‌زنیناگاه بر فراز سرتهاله‌ای ارغوانی فام و خاکستری جلوه‌گر می‌شودکه زمانی آن را دیده بودم من.نه خیری نه شربا این‌جا بیگانه‌ای یکسر.چه حکیمانه گفته‌اند:برخی را الهه و معجزه‌ای.مرا اما دوزخی و عذاب.من نمی‌دانم در سپیده‌دمدر آن ساعتی که دیگر در من توانی نبودچه‌گونه از پای درنیامدمو باز هم در پیِ سیمایِ تو بودم وبرایت آرامش طلب می‌کردم.می‌خواستم که دشمن هم باشیمپس چراچمن‌زاری پر گل وآسمانی پر ستارهپیش‌کشم کردیو همه‌ی این نفرین زیبایی‌ات را به من بخشیدی؟نوازش‌های خوفناک توفریب‌کارتر از فجرِ شمال استهوش‌رباتر از باده‌ی زرین وکوتاه‌تر از عشق یک کولی.سرخوشیِ شومی بودپامال کردن مقدسات مکتومو این شهوتِ جانکاهِ هم‌چون افسنتینلذتی هولناک بوده‌استبرای قلب من.آلکساندر بلوک – بیست و نه دسامبر هزار و نهصد و دوازده + نوشته شده در  جمعه هشتم دی ۱۳۹۶ساعت 18:11  توسط حمید صالحی  |  , ...ادامه مطلب

  • یاگو

  • .یاگویِ نمایشنامه‌ی اُتللو، با اِدماند(لیرشاه) یا لیدی مکبث یا هنری چهارم(در ریچارد دوم) و دیگر شخصیت هایِ شر و منفیِ آثار شکسپیر قابل قیاس نیست.همه‌ی این شخصیت‌های منفی؛ برایِ پول و مقام و حقارتِ خودشان به سمتِ بدی می‌روند. در حالی‌که، یاگو به‌خاطرِ شر، دست به شر می‌زند. به‌خاطرِ تنفر نسبت به دنیا , ...ادامه مطلب

  • شیمبورسکا

  • ..مرا ببخش امید به‌ستوه آمدهاگر گاهی از سرسختی‌ات خنده‌ام می‌گیرد.زیر یک ستاره‌ی کوچک + نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۵ساعت 17:14  توسط حمید  |  , ...ادامه مطلب

  • برای کسی که نمی‌شناسمش

  • .انسان‌های کمی می‌میرند. باقی به‌قتل می‌رسند.بیماری‌ها و گلوله‌ها ما را نمی‌کشند. بلکه پستی روابط، کوله بار گناهان و آرامشِ بی‌تفاوتی‌مان است که این وظیفه را به عهده دارند...حال، پایان بخشیدن به زندگی شرافت می‌خواهد و ادامه دادنش دلیری. + نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۵ساعت 1:16  توسط حمید  |  , ...ادامه مطلب

  • یک چیز ابزورد

  • ..آدم درباره‌ی کاری که قبلا انجام داده یا تجربه‌ای که از سر گذراندههرچه هم تلخ و آزار دهنده که باشدمی‌تواند فانتزی فکر کنداگر بخواهد دوباره انجامش دهد. + نوشته شده در  یکشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۵ساعت 17:59  توسط حمید  |  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها