...این کوه غمانگیزتر از همیشهفرو ریخت انگار هرلحظه، هر مرگ، هر بودن را... زیسته است مانندِ نوزادی که نگاهش کردم و مُرد... از این همه سستی و خلل آشفته میشویم بویناک به هرسو "همچو بیگانه که بر بیگانه".مرداد نود و چهار,دماوندیه,دماوندیه بهار,دماوندیه اول,دماوندیه محمد تقی بهار,دماوندیه 2,معنی دماوندیه,درس دماوندیه,قصیده دماوندیه,سایت دماوندیها,شرح دماوندیه ...ادامه مطلب
.. به بازیهای فلسفی میماند. به تئاتری میروم که درباره تئاتر رفتن است. مثل اینکه بخواهیم دربارهی مراحل نوشته شدن یک رمان، رمانی بنویسیم. یا مثل فیلمِ "بازیگر" استنلی کوان. فیلم، فیلمِ آن بازیگرِ قدیمی دورهی صامت است؟ یا فیلمِ بازیگر که نقش او را در همین فیلم بازی میکند؟ یا مثلِ بازیهای عجیب و خطرناکی که میشائیلهانکه با بینندهاش میکند: بازیگر نقشِ بد که توسط بازیگر نقش خوب در مخمصه افتاد؛ "فیلم" را به عقب برمیگرداند و تلافی میکند! حالا، مواجه میشوی با اصلِ قضیه. ترسناک است! انگار در میانِ دویدنهای بیپایان و پردغدغهی زندگی،, ...ادامه مطلب